سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چلچراغ (سه شنبه 87/12/27 ساعت 3:26 عصر)

نام نشریه: چلچراغ
مدیرمسئول: فریدون عموزاده خلیلی
شماره و تاریخ:333- 10/12/1387
چلچراغ رو خیلی دوست دارم. از اون نشریه‏هاییه که آدم رو به زحمت می‏ندازه. از اون نشریاتی که معمولاً نیاز پیدا می‏کنی در مورد مطالبش با همکارات مشورت کنی. از اون نشریاتی که بلده چه‏جوری بنویسه که دمش لای تله گیر نکنه. میدونی، از یکنواختی نجاتت میده. فراز و فرود البته زیاد داره، بعضی شماره‏ها لوس و بی‏محتوا، بعضی‏هاش گیرا و جذاب.
خلیلی کارآشناست. فقط بعضی کاراش مایه‏ی تعجبه. خودش خوب میدونه که روی نشریه‏ش حساسیت وجود داره. با این‏حال گاهی وقتا ناپرهیزی می‏کنه. مثل همین عکسی که از خانم رعنا آزادی‏ور زده. البته این یه عکس چیزی نیس، اما تا حالا مورد مشابه زیاد داشته. ممکنه چوب‏خطش پُر شه. خوبه بیشتر احتیاط کنه. هم توی عکساش، هم توی معرفی هنرمنداش. ممکنه میراسدالله کار دستش بده. این تجسمی‏کارایی که میراسدالله معرفی می‏کنه، اگه یه جستجو توی گوگل بکنی، نمونه آثار هشلهفتی دارن، از اونایی که بیشتر کاراشون اروتیکه. اما مطالب سیاسی‏‏ش رو واقعاً با ظرافت می‏زنه. اون صفحه گاو خشمگین که ابراهیم رها می‏نوشت واقعاً استادانه بود، به این راحتیا نمی‏شد بهش گیر داد، صفحه من گوساله‏ام هم مثل همونه، ظریف و گویا. حیفه این ریزه‏کاری‏ها رو با ناپرهیزی خراب کنه!

صفحه20

اشکال دیگه‏ش هم اینه که زیادی پاپی پازولینی میشه! عزیز دل برادر، پازولینی، لینچ، آلمادوار، این سه‏تا خط قرمزه! اگه برترین هنرمندای عالم هم باشن، بی‏خیالشون شو! هرچند من نمی‏دونم این پازولینی چی داره؟ همش کثافت‏کاری! حالا واسه فیلماش هم هزارجور فلسفه می‏بافن. کرم روشنفکریه دیگه. برای اینکه باور کنن روشنفکری، نباید از فیلم سالو اظهار انزجار کنی. باید تحسینش کنی! سالو؟ شاهکاره! به دنبال نشان دادن ماهیت نازیسم و تزویر دینیه! گور باباش، خوب این ماهیت رو جور دیگه نشون میداد! حالا سالو در راستای محکومیت نازیسم و تزویر و سرمایه‏داریه. شب‏های عربی چی؟ اون چه فلسفه‏ای داره؟‏ هزارویکشب رو کرده فیلم سوپر! اونوقت المیرا حصارکی تو صفحه32 میگه اینکه پازولینی تحت تأثیر هزارو یکشبه، لذت‏بخشه!  مایه افتخاره!
میدونی، من از خوندن و دیدن کارای ژوله و بزرگمهر لذت می‏برم! وقتی نوشته‏های بچه‏های چلچراغ رو توی هفته‏نامه‏ی مردم و جامعه می‏بینم، ایمان میارم که می‏تونن چلچراغ رو بهتر از اینا دربیارن، اگه یه خورده لوس‏بازیاش رو کم کنن!





فیلم‏نگار (سه شنبه 87/12/27 ساعت 11:46 صبح)

نام نشریه: فیلم‏نگار
مدیرمسئول: آقای نصرت‏الله تابش
شماره و تاریخ: 78 و 79- اسفند1387 و فروردین1388

فیلم نگار واسه معاونت سینمایی وزارت ارشاده، علّت ارزون بودن قیمتش هم همینه، ولی انصافاً نشریه‏ی حرفه‏ای و خوبیه. 224صفحه نشریه (البته با کاغذ کاهی) رو می‏خرید 1500تومن، با یه محتوای عالی، معمولاً توی هر شماره یه فیلم‏نامه رو کامل چاپ می‏کنه، فیلم‏نامه‏های خوب! این شماره فیلم‏نامه سه‏تا فیلم اسکاری امسال رو چاپ کرده: سرگذشت عجیب بنجامین باتن، ملیونر زاغه‏نشین، بچه اشتباهی (هرچند من از هیچ‏کدوم از این سه تا فیلم چندان خوشم نیومد! چه میشه کرد، روشنفکر نیستیم دیگه، ذوق هنری نداریم که از فیلمای اسکاری لذت ببریم!) تصویر جلد رو براتون گذاشتم که احتمالاً توی وبلاگ به صورت نصفه نمایش داده میشه. تصویر رو در کامپیوترتون ذخیره کنید و بعد ببینید. محتوای این شماره به صورت خلاصه روی جلد نوشته شده.

جلد فیلم نگار



کوچه ما (سه شنبه 87/12/27 ساعت 11:37 صبح)

باور کنید من نمیخوام اینجا براتون فقط عکس بذارم، یعنی اصلاً امروز می‏خواستم یه مطلبی از نشریه بهداشت روان و جامعه رو براتون بذارم، ولی خوب صبح که داشتم از جلوی دکّه رد می‏شدم یه‏باره چشمم به یه مجله افتاد که نظرم عوض شد. من نمی‏دونم اینا واقعاً متوجه نیستن که این کارشون زشته و ممکنه براشون دردسرساز بشه؟
نام نشریه: کوچه ما
مدیرمسئول:امید میرسلطانی
شماره و تاریخ: 4- نوروز1388

روی جلد

می‏بینی؟ چاپ دوم! همینجوری سرِدست می‏برن این مجله رو! صفحه 9 هم ببینین:

صفحه9

 تیتر روی جلد رو داشتی؟ زنان، رهبران نادیده گرفته شده! میدونی، قسمت بد موضوع اینه که این نشریه مثلاً می‏خواد از حقوق زن دفاع کنه! خودش زن رو ابزار می‏کنه برای کاسبی، بعد از حقوق خانم‏ها صحبت می‏کنه! البته این تیتر هم یه ابزاره، والا این نشریات خیلی کوچکتر و زردتر از اونی هستم که بخوان وارد مقوله‏های اجتماعی مثل حقوق زنان بشن. من فکر می‏کنم اول از همه فعالان حقوق زن باید به چنین نشریاتی اعتراض کنن که با خانم ها و فعالیت های اجتماعی‏شون اینجوری رفتار می‏کنن!





اولین قانون سانسورچی‏گری (دوشنبه 87/12/26 ساعت 7:18 عصر)

امروز جلسه هیأت نظارت بر مطبوعات برگزار شد. گزارش سه چهار تا نشریه رو آماده کرده بودیم برای لغو مجوز که متأسفانه نشد. هیأت تصمیم گرفت که آخرین اخطار به این نشریات داده بشه. زندگی ایده آل و زندگی ایرانی دوتا از نشریاتی بودن که امیدوار بودیم لغو مجوز بشن. چرا؟ نشریه های خوبی هستن؟ ببینم، شما به کاغذپاره‏ای که قیمت عطر و ادکلن و کیف و کفش میزنه میپگن مطبوعه؟ زندگی ایرانی رو ورق بزنین، اگه سر جمع 5 صفحه مطلب ارزشمند از توش دراومد من ضامنم که صد سال چاپ بشه! همش تبلیغ مد و لباس و کمربند و کفش و کیف و جراحی زیبایی و فلان مدل مبل و بهمان مدل ظرف و ظروفه! مردم هم  گُر و گُر میخرن! این دکه‏ی میدون هفت تیر 200 تا میاره، همش یه روزه فروش میره! همینه دیگه، زندگی مردم شده تیپ و لباس و عطر و ادکلن! اینا هم ادعاشون اینه که دارن کار فرهنگی می‏کنن! من نمی‏دونم این مردم انقدر که به ظاهرشون اهمیت میدن چرا همه چیزشون برعکسه؟ مگه تو این مجله‏ها، البته مجله که چه عرض کنم، بگم ژورنال مد و لباس بهتره، مگه تو این ژورنال‏ها ننوشتن یکی از ویژگی‏های یه آدم شیک پوش اینه که در هر شرایطی، متناسب با اون شرایط لباس بپوشه؟ خُب مثلاً برای خرید کردن، آدم معمولاً کفش و لباس راحت‏تر و آزادتر می‏پوشه دیگه. خانوم جون، لباس شب پوشیدی اومدی خرید؟  2ساعت می‏خوای تو این مرکز خرید راه بری، پاشنه کفشت اندازه قد منه؟ خُب پدرت درمیاد که! شکمت هفت لایه چربی داره، مانتو تنگ ریون می‏پوشی دکمه‏هاش به زور بسته میشه، از پشت آدم نگات میکنه پهلوهات مثل آکاردئون می‏مونه! کی بهت گفته اینجوری خوش تیپی؟ تو این مجله ها نمی‏نویسن دختر جوون آرایشش ملایم باید باشه؟ رژ لبت عین این پیرزنه تو سریال پرستاران می‏مونه! خب این همه مجله مد و لباس درمیاد فایده‏ش چیه پس؟
بگذریم، این دو تا که تعطیل نشد، ولی ایشالله به وقتش. اولین قانون سانسورچی‏گری اینه: صبر داشته باش!





پیام سلامتی (دوشنبه 87/12/26 ساعت 6:49 عصر)

نام نشریه: پیام سلامتی
مدیرمسئول: آقای علیرضا امانی
شماره و تاریخ: 4 و 5- نوروز1388روی جلد
تصویر بسیار زیبای خانم نیوشا ضیغمی رو ملاحظه می کنید. البته به خاطر اینکه آپلود عکس با کیفیت بالا یه مقداری مشکل سازه، کیفیت عکس رو کاهش دادم. پیشنهاد می کنم برای اینکه حظ وافر ببرید، اصل نشریه رو بخرید و عکس ها رو روی کاغذ مرغوب گلاسه80 گرم ملاحظه کنید. اونجوری صفای دیگه‏ای داره!
صفحه 3 و 5 رو هم ملاحظه بفرمایید صفحه3

 

 صفحه5

 صفا کن، بعد بشین تو تاکسی هی غر بزن که آزادی نیست! اینم صفحه29:

صفحه29



سلام! (یکشنبه 87/12/25 ساعت 1:0 صبح)

سلام

من یک سانسورچی مطبوعات هستم. بجز روزنامه ها، ممیزی تقریباً تمام مطبوعاتی که روی دکه می  بینید کار من و همکارامه. سانسورچی ها از نظر شما باید آدم های عجیب و غریبی باشن. اما من یک آدم خیلی معمولی هستم. باید بگم  سانسورچی گری خیلی با اون چیزی که شما فکر می کنید تفاوت داره. ما در واقع ممیز هستیم. یعنی روی مطالب منتشر شده در مطبوعات (بعد از چاپشون) نظارت می کنیم و قبل از چاپ هیچ دخل و تصرفی در مطالبشون نداریم. فرق ممیز با سانسورچی همینه. البته خیلی ها فکر میکنن ممیز، واژه ی محترمانه ی جایگزین سانسورچیه. از اونجایی که من کارم رو دوست دارم و به هیچ وجه ازش شرمسار نیستم، بنابراین از همون واژه مألوف سانسورچی استفاده می کنم که فکر نکنید سعی در توجیه کردن کارم دارم!

همونطور که گفتم من یک آدم کاملاً معمولی هستم، تنها فرقم با دیگران اینه که به جای خودکار آبی یا مشکی، معمولاً یه مداد قرمز توی جیب کتم میذارم. چون بخاطر کار زیاد بیشتر وقتا مشغول خوندن نشریات و بررسی تخلفاتشون هستم. احتمالاً بارها منو توی مترو دیدین که مجله ای دستمه و هیچ توجهی به اطراف ندارم و دارم زیر بعضی سطور با مداد قرمز خط می کشم. بعضی از اطرافیانم فکر می کنن مطلب بسیار مهمی رو علامت گذاری می کنم، وقتی سرشون رو خم می کنن، می بینن که بخش علامت گذاری شده مثلاً خبر مربوط به بارداری جنیفر لوپزه! بعد با تعجب بهم نگاه می کنن، آخه به قیافه من نمی خوره که اینجور مجله های زرد رو با این دقت بخونم! اما خوب چه می شه کرد، هرکی یه جوری امرار معاش می کنه.

امروز به فکرم رسید که این وبلاگ رو راه بندازم که اولاً بعضی مطالب جالب مجله ها رو بتونید اینجا بخونید (چون تقریباً هیچ مطلب جالبی نیس که از زیر دست من رد نشه)، و دوم اینکه با نوشتن بعضی روزمره گی هام، بهتون ثابت کنم که سانسورچی ها مثل همه مردم دیگه هستن، حتی ممکنه خیلی روشنفکر یا احساساتی یا دوم خردادی یا غیره باشن! میخوام تصور آدم ریشوی بدبوی کرکثیف بی سواد بداخلاق شلخته ی بی تربیت رو که تصویر ذهنی اغلب شما از یک سانسورچیه، از کله تون بیرون کنم. یادتون باشه، ممکنه همون آقایی که با ته ریش و عینک آفتابی و کیف چرم و کفش واکس زده و کت وشلوار اتوکشیده و ساعت شیک و بوی خوش کنارتون نشسته و داره "جنگ و صلح" تولستوی رو میخونه، یه سانسورچی باشه!





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 9411 بازدید
  • درباره من
  • اشتراک در خبرنامه
  •